برا داداش گلم

برا داداش گلم

پست ها برای آینده داداشم
برا داداش گلم

برا داداش گلم

پست ها برای آینده داداشم

یادبچگی بخیر

کوچک که بودیم چه دل های بزرگی داشتیم
اکنون که بزرگیم چه دلتنگیم

کاش همان کودکی بودیم که حرفهایش را
از نگاهش می توان خواند

اما اکنون اگر فریاد هم بزنیم کسی نمی فهمد
و دل خوش کرده ایم که سکوت کرده ایم
سکوت پر بهتر از فریاد تو خالیست

دنیا را ببین... بچه بودیم از آسمان باران می آمد
بزرگ شده ایم از چشمهایمان می آید!!

بچه بودیم دل درد ها را به هزار ناله می گفتیم همه می فهمیدند

بزرگ شده ایم درد دل را به زبان به کسی می گوییم ...هیچ کس نمی فهمه

 صد 

افسوس ... آن زمان که باید دوست بداریم کوتاهی میکنیم آن زمان که دوستمان دارند لجبازی میکنیم و بعد برای آنچه از دست رفته آه میکشیم


 

عمل جراحی

پسرگلم سلام امروز که این پست رامیگذارم یادخاطره ای ازنوزادی توافتادم بعداز


 به دنیا آمدن دکتر دربیمارستان شهریار اعلام کرد که تو یک ناراحتی داری واگر


                رفع نشودبایدعمل جراحی بکنیم ولی



باید6ماه بگذرد چون توخیلی کوچک بودی ماهرروز ناراحت ودلشوره


 که چه خواهدشدبعداز6ماه که تورابردیم دکتر ،گفت که مشکل حل شده است


 وماخوشحال وخندان به خانه آمدیمالبته دوسال که گذشت


 مابازبااین مسئله روبرو شدیم وتورابه بیمارستان پیامبران پیش دکترجراح بردیم آقای


دکترعامریون باخوشرویی ماراپذیرفت وعمل جراحی راانجام و2ساعت که 


من ومامانت دم دربودیم انگار2سال طول کشید جالبتراینکه دراین 2ساعت


 10بارمن ازمامان پرسیدم که مهدی رابیرون نیاوردند12بارهمین سئوال را مامانت


 ازمن پرسید آنروزیادم هست که برفی بودمن زنجیرچرخ به 



ماشین بستم وراه افتادیم چون باعجله بسته بودیم درراه زنجیر چرخ هم پاره شد


 ومن با زحمت زیاد،چون هواخیلی سردبودزنجیر رابازکردم وزنجیر پاره به ماشین هم آسیب زد


و4شنبه عمل جراحی انجام وشب آنجابستری شدی مامان پیشت ماند ومن برگشتم


 وچون داداش خانه عمه بودبه آنجابرگشتموشام خوردیم وصبح آمدم وتورا ازبیمارستان


 مرخص کردیم وآوردیمخانه تقریباٌ2هفته به عید نوروز 93مانده بود.


            باتشکر فراوان ازآقای دکترمحمودعامریون