خورشید خانم دوباره
مهمون خونه ماست
مثل همیشه روشن
مثل همیشه زیباست
با دستای قشنگش
ناز می کنه گلا رو
وقتی گلا می خندن
حس می کنم خدا رو
گلای سرخ باغچه
جون می گیرن دوباره
خورشید موطلایی
حرفای تازه داره
کاشکی همیشه خورشید
قصه برام بخونه
حتی شبای تاریک
تو آسمون بمونه
ماهیاز راه دوری اومدی
چشمه به چشمه جو به جو
با باله های نازکت
ماهی سرخ کوچولو
دلت می خواست بزرگ بشی
تو دریاهای شنا کنی
پایین بری بالا بیای
موجا رو جابجا کنی
بگو چی شد یه مرتبه
افتادی تو تنگ بلور
نباشه دستی که بخواد
بمونی از ماهی ها دور
غصه نخور نمی ذارم
بمونی تو تنگ خونه
برت می گردونم یه روز
دوباره توی رودخونه